English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5952 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
of an out size U بیرون از اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
out <adv.> U به بیرون
from the outside U از بیرون
away U بیرون از
off the track U بیرون
away U بیرون
without U بیرون از
outed U بیرون از
efferent U بیرون بر
out door U بیرون
extra terrestrial U بیرون از
forth U بیرون از
out of U بیرون از
outside U بیرون
bakkat U به بیرون
outward bound U بیرون رو
outsides U بیرون
out U بیرون از
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
external U بیرون
outdoor U بیرون
out <adv.> U بیرون
outside appearance U بیرون
externals U بیرون
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
abroad U بیرون
out-of- U بیرون از
out- U بیرون از
without U بیرون
from out of town U از بیرون [از]
from outside U از بیرون [از]
forth of U بیرون از
evokes U بیرون کشیدن
elicits U بیرون کشیدن
pakkorro U بطرف بیرون
shift out U انتقال به بیرون
issues U بیرون امدن
pay out U بیرون دادن
eliciting U بیرون کشیدن
elicited U بیرون کشیدن
pass off U بیرون رفتن
elicit U بیرون کشیدن
similitude U بیرون فاهر
exorcize U بیرون کردن
outpouring U بیرون ریز
excreting U بیرون انداختن
outpourings U بیرون ریزش
excretes U بیرون انداختن
outward show U نمایش بیرون
outwardness U چگونگی بیرون
outpourings U بیرون ریز
outwork U سفارش به بیرون
subduct U بیرون بردن
spouter U بیرون جهنده
discharged U بیرون راندن
extrauterine U بیرون زهدانی
smoke out U بیرون راندن
eliminating U بیرون کردن
sleep out U بیرون خوابیدن
skink U بیرون کشیدن
outpouring U بیرون ریزش
force U بیرون کردن
issued U بیرون امدن
emerges U بیرون امدن
emerged U بیرون امدن
saleintiant U بیرون زده
saleintiant U بیرون امده
saleint U بیرون زده
saleint U بیرون امده
running off U از خط بیرون افتادن
out U خارج بیرون
out U در بیرون تمام
outed U در بیرون تمام
outed U خارج بیرون
out- U در بیرون تمام
emerging U بیرون امدن
emerge U بیرون امدن
push off U بیرون رفتن
issue U بیرون امدن
forces U بیرون کردن
eliminates U بیرون کردن
eliminated U بیرون کردن
eliminate U بیرون کردن
forcing U بیرون کردن
expulsion U بیرون شدگی
expulsions U بیرون شدگی
ship your oars U پارو بیرون
extra physical U بیرون ازقواعدطبیعی
prolapsus U بیرون افتادگی
propulsive U بیرون ریزنده
protrudent U بیرون افتاده
out- U خارج بیرون
surface U نما بیرون
lolling U زبان بیرون
lolling U بیرون افتادن
lolls U زبان بیرون
lolls U بیرون افتادن
eccentric U بیرون ازمرکز
eccentrics U بیرون ازمرکز
get the push U بیرون رفتن
get out U بیرون رفتن
clear out U بیرون اوردن
lolled U بیرون افتادن
lolled U زبان بیرون
ejected U بیرون کردن
shoot forth U بیرون امدن
shoot out U بیرون امدن
shoot-out U بیرون امدن
shoot-outs U بیرون امدن
give off U بیرون دادن
give forth U بیرون دادن
loll U زبان بیرون
loll U بیرون افتادن
clear-out U بیرون اوردن
to clear out U بیرون اوردن
expel U بیرون انداختن
expel U بیرون راندن
expelled U بیرون انداختن
expelled U بیرون راندن
expelling U بیرون انداختن
expelling U بیرون راندن
expels U بیرون انداختن
evoking U بیرون کشیدن
evoke U بیرون کشیدن
eject U بیرون کردن
flick kick U ضربه با بیرون پا
to fire out U بیرون انداختن
to fire out U بیرون کردن
fire out U بیرون انداختن
fire out U بیرون کردن
exhale U بیرون دادن
exhaled U بیرون دادن
exhales U بیرون دادن
exhaling U بیرون دادن
expels U بیرون راندن
outpour U بیرون ریزش
surfaced U بیرون نما
ejaculation U بیرون دادن
out of ear shot U بیرون از صدا رس
surface U بیرون نما
emitting U بیرون ریختن
emitted U بیرون ریختن
extroversion U برگشتگی به بیرون
emits U بیرون ریختن
emit U بیرون ریختن
surfaced U نما بیرون
emergent U بیرون اینده
excreted U بیرون انداختن
excrete U بیرون انداختن
outpour U بیرون ریختن
outfield U بیرون ازمحیط
surfaces U نما بیرون
surfaces U بیرون نما
out with U بیرون انداختن
out of town U بیرون شهر
out of the wood U بیرون ازجنگل
outstretched U بیرون گسترده
extruder U بیرون اور
off the rails U بیرون ازخط
go out U بیرون رفتن
go off U بیرون رفتن
cashiers U بیرون کردن
cashier U بیرون کردن
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1wife is life life is knife knife kill the life
4express, overexpression
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
2high dimentional task solution space
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com